یه جمله‌ای امروز خوندم که خیلی برام جذاب بود. «آدم‌ها فقط بدبختی‌هایشان را می‌شمارند. اگر خوشبختی‌هایتان را بشمارید، می‌فهمید که از زندگی لذت کافی را برده‌اید!»

نمی‌خوام بگم جمله بالا برای همه درسته، ولی حداقل برای اکثریت درسته. و این خیلی برام جالبه. وقت‌هایی که حس می‌کنم دنیا داره به من خیلی سخت می‌گیره، باید یادم باشه که زمان‌های خوبی هم بوده، و خواهد بود. غم و شادی رو باید با هم دید. اگه بدبختیات رو می‌شماری، خوشبختی‌هات رو هم بشمار. سعدی هم یه بیت داره که تا حدی به چیزی که امروز فهمیدم مرتبطه:

خمر دنیا با خمار و گل به خار آمیخته‌ست / نوش می‌خواهی هلا! گر پای داری نیش را


این روزها که ترم جدید تازه شروع شده، هنوز خیلی سرم شلوع نشده، اما با توجه درس‌هایی که این ترم دارم، احتمالا هفته بعدی نمی‌تونم باور کنم که چطور این هفته اینقدر بیکار بودم =) دارم سعی می‌کنم از زمانی که دارم به خوبی استفاده کنم (همیشه!). این هفته سعی کردم بیشتر با خودم خلوت کنم. برم یه گوشه بشینم، و با افکاری که مال خودم هستن تنها باشم. نه کتابی، نه فیلمی، نه اینترنتی، نه پادکستی، هیچی! خودم و خودم. حقیقتا خیلی خوب بود. یک سری از مشکلات و مسائلی که توی ذهنم بودن، و اذیتم می‌کردن رو با خودم مطرح کردم و سعی کردم تا حد ممکن حلشون کنم. آدم‌ها معمولا اینجوری هستن که حاضرن هر کاری بکنن تا حواسشون پرت بشه؛ تا از خودشون، از درونشون فرار کنن. ای کاش می‌شد زمان بیشتری رو برای خودم در نظر بگیرم. حس می‌کنم اینطوری بهتره.