برای بیشتر انسانها سخت است سختی و رنج کشیدن دیگران را ببینند؛ انگار ما هم از رنج کشیدن آنها، درد میکشیم. هرچه که یک آدم به شما نزدیکتر و صمیمیتر باشد، این درد بیشتر میشود. در پست قبلی، متنی را گذاشته بودم که ۱۲ سطح دوستی را معرفی میکرد. حال چیزی که میخواهم بگویم این است که به نظر من، از سطح ۷ به بعد، غم و ناراحتی دوست، طوری شما را ناراحت میکند که انگار غم خودتان است.
این از عجیبترین ویژگیهای انسان است. چرا باید برای یک نفر دیگر اینقدر رنج بکشیم؟ چرا این اتفاق میافتد؟ نمیدانم چرا. شاید دوستی، و البته عشق، باعث «یکی شدن» و «وحدت» میشوند؛ بخشهایی از وجودمان را با هم به اشتراک میگذاریم، و برای همین است که از درد یکدیگر رنج میکشیم.
یکی را به زندان درش دوستان // کجا ماندش عیش در بوستان؟
(فکر میکنم معنی کردن این بیت ممکن است کمی دشوار باشد.
اگر دوستان یکی در زندان باشند، کجا برایش عیشی در بوستان میماند؟)
سلام
اتفاقا چند روز پیش توی کتاب هامون خوندم این بیت رو.. و واقعا معنیش قشنگه